سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امید به خدا

داستان:

درزمان فرعون رودنیل فرونشست مردم مصرنزداوامدند وتقاضا کردند کاری کندکه اب زیاد شودفرعون گفت:چون من ازشما راضی نیستم این طورشدباردوم وسوم هم همان جواب راشنیدندبار چهارم امدندوگفتند:ای فرعون حیوانات مادارندمی میرند وزراعتهایمان خشک می شود اگرزود اب جاری نشود خدای دیگری انتخاب می کنیم فرعون به انها وعده اب داد فردا خودش دربیابانی درگوشه ای صورت برخاک نهادوعرض کردخدایا می دانم که خدای واقعی تویی ماذلیل وبیچاره ایم جزتو قدرتی نیست به لطف خود اب نیل رابه جریان بیند ازان قدرناله وضجه زدوباامید خدا راخواند که خدا اب نیل راجاری ساخت که همانند ان سابقه نداشت فرعون هم ازرحمت خدا ناامید نیست.


[ شنبه 93/4/28 ] [ 6:16 عصر ] [ ارمغان تنهایی ]


="color:#ffffff;margin-top:0px;">