سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروردگاراای بهانه ی زندگی من

آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا باخودهمراه ساخت. و آنگاه که درد هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت

و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دردودلم و درد تنهایی هایی هایم راوصدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی می دانم که تودیگرمرا مانند دیگران رها نخواهی کرد 

خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی ها ودر گناه های دنیوی دست و پا  بزنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا.....

 


[ پنج شنبه 93/10/18 ] [ 2:15 عصر ] [ ارمغان تنهایی ]


="color:#ffffff;margin-top:0px;">